English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (9038 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
at the instance of U بر حسب تقاضای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
demand U تقاضای خرید کالا
demanded U تقاضای خرید کالا
demands U تقاضای خرید کالا
give U تقاضای رای
gives U تقاضای رای
giving U تقاضای رای
application U تقاضای کار
applications U تقاضای کار
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
queue U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
tax U تحمیل تقاضای سنگین
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
channel U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeling U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
reclamation U تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
require U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requires U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requiring U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
aggregate demand U تقاضای کل
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
application for loan U تقاضای وام
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
at the instance of U به تقاضای
at the request of U تقاضای
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
complementary demand U تقاضای مکمل
complementary demand U تقاضای تکمیلی
composite demand U تقاضای مرکب
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
demand for payment U تقاضای پرداخت
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
derived demand U تقاضای مشتق شده
disoblige U دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
effective demand U تقاضای موثر
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
elastic demand U تقاضای با کشش
elastic demand U تقاضای کشش دار
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
excess demand U تقاضای بیش از حد
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
factor demand U تقاضای عوامل
final demand U تقاضای نهائی
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
inelastic demand U تقاضای بی کشش
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
joint demand U تقاضای مشترک
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
market demand U تقاضای بازار
maximum demand U تقاضای بیشینه
national demand U تقاضای ملی
neoclassical economics U در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
precautionary demand for money U تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
re claim U تقاضای مجدد
reclama U تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
request substitution U تقاضای تعویض
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
Other Matches
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
total demand U تقاضای کل
at my request U مطابق با تقاضای من
request to send U تقاضای ارسال
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
to request issuance U تقاضای صدور کردن
soft market U بازار با تقاضای خوب
rpo U تقاضای مظنه قیمت
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
rts U Send To Request تقاضای ارسال
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
transaction demand for money U تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
Recent search history Forum search
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com